کد مطلب:193104 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:95

ای فرزند رسول خدا امر پس از شما از آن کیست؟
2- داود بن كثیر گوید: به امام صادق - علیه السلام - عرض كردم: فدایت شوم، و خداوند مرا پیش از تو به مرگ بسپارد، اگر حادثه ای پیش آمد، امر امامت پس از شما از آن چه كسی خواهد بود؟

فرمود: از آن پسرم موسی است.

سپس داود گوید: هنگامی كه حادثه ی شهادت امام صادق - علیه السلام - واقع شد من در امامت موسی بن جعفر - علیهماالسلام - به اندازه ی یك چشم هم زدن شك نكردم.

سپس در حدود سی سال گذشت، آنگاه آمدم خدمت موسی بن جعفر - علیه السلام - و به ایشان گفتم: فدایت شوم؛ اگر حادثه ای پیش آمد امر امامت پس از شما از



[ صفحه 180]



آن چه كسی خواهد بود؟

حضرت فرمود: از آن فرزندم علی است.

(سپس داود گوید:) هنگامی كه این حادثه (یعنی شهادت موسی بن جعفر - علیهماالسلام -) رخ داد به اندازه ی یك چشم هم زدن نیز در امامت علی بن موسی - علیهماالسلام - شك نكردم. [1] .

2- مفضل بن عمر گوید: خدمت آقا و سیدم جعفر بن محمد شرفیاب شدم پس عرض كردم: ای سید من؛ اگر می شود خلیفه و جانشین خود را برای ما معرفی كنی؟

حضرت فرمود: ای مفضل، امام بعد از من فرزندم موسی است، و خلیفه آخر كه همه انتظار آن را می كشند (م ح م د) فرزند حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی - علیهم السلام - است. [2] .

3- عیسی بن عبدالله بن عمر بن علی بن ابی طالب - علیه السلام - گوید: به دائی ام امام جعفر صادق - علیه السلام - عرض كردم: اگر حادثه ای پیش آمد (و اجل شما رسید) - كه امید است خداوند آن روز را به من نشان ندهد - به چه كسی اقتدا كنم؟

حضرت به فرزندش موسی - علیه السلام - اشاره نمود.

عرض كردم: اگر ایشان درگذشت، از چه كسی؟

فرمود: فرزندش.

عرض كردم: اگر فرزندش درگذشت و برادر بزرگ و فرزند كوچكی از خود به جای گذاشت، به چه كسی اقتدا كنم؟

فرمود: همچنین فرزندش.

گفتم: اگر من او را نشناختم، و جای او را ندانستم، چه كنم؟



[ صفحه 181]



فرمود: می گوئی: خدایا من هر یك از حجتهای تو از اولاد امام گذشته باقی مانده است را دوست می دارم و از او تبعیت می كنم، چرا كه این برای تو كافی است. [3] .

4- فیض بن مختار گوید: به امام صادق - علیه السلام - عرض كردم: دستم را از آتش بگیر و نجاتم ده؛ بعد از شما كه را داریم (و امام كیست)؟

پس ابوابراهیم (یعنی موسی كاظم - علیه السلام -) بر آن حضرت وارد شد و او در آن روز كودكی بود.

امام فرمود: این است صاحب شما، دامنش را بگیر. [4] .

5- صفوان جمال گوید: از امام صادق - علیه السلام - درباره صاحب امر امامت پرسیدم.

فرمود: صاحب این امر بازی و بیهوده گری نمی كند، آنگاه ابوالحسن موسی - علیه السلام - كه كودك بود و بزغاله ای مكی همراه داشت و به او می گفت: پروردگارت را سجده كن آمد، امام صادق - علیه السلام - او را در آغوش كشید و فرمود: پدر و مادرم فدای كسی كه بازی و بیهوده گری نمی كند. [5] .

6- ابن حازم گوید: به امام صادق - علیه السلام - عرض كردم: پدر و مادرم فدایت شوند؛ همانا جانها گاهی داده و گاهی گرفته می شود، پس اگر حادثه ای پیش آمد امام چه كسی خواهد بود؟

امام صادق - علیه السلام - فرمود: «اگر چنین شود این امام شما خواهد بود» و دست خود را بر دوش راست موسی بن جعفر - علیه السلام - زد، در حالی كه عمر او پنج سال بود، و عبدالله بن جعفر با ما در آن مجلس حضور داشت. [6] .



[ صفحه 182]



7- عبدالرحمان بن الحجاج گوید: بر امام صادق - علیه السلام - در منزلش وارد شدم، و او در فلان حجره در خانه اش بود، (در جائی كه مسجد و نمازگاه او بود) در حالی كه مشغول به دعا بود و موسی بن جعفر - علیه السلام - در طرف راست او نشسته بود و بر دعای او آمین می گفت.

به او عرض كردم: فدایت شوم، شما می دانید من یكی از پیروان شما هستم، و خدمت مرا خوب می دانید، بفرمائید ولی امر بعد از شما كیست؟

حضرت صادق - علیه السلام - فرمود: همانا موسی زره (امامت) را پوشید پس به اندازه ی (قامت) او بود (و این زره یكی از علامات امامت بود).

به حضرت گفتم: دیگر نیاز به چیز وعلامت دیگری ندارم. [7] .

8- اسحاق بن جعفر صادق - علیه السلام - گوید: روزی نزد پدرم بودم كه علی بن عمر بن علی - علیه السلام - از ایشان پرسید: فدایت شوم؛ پس از شما به چه كسی پناه ببریم و مردم به چه كسی پناه ببرند (و در مسائل دین و دنیا رجوع كنند)؟

حضرت فرمود: به صاحب این دو پیراهن زرد رنگ و دو گیسوی بافته، كه اینك از درب اطاق وارد می شود.

پس چیزی نگذشت كه دو دستی را دیدیم كه دو لنگه ی درب اطاق را گرفت تا باز شدند، و حضرت موسی بن جعفر- علیه السلام - در حالی كه كودك بود و دو پیراهن زرد رنگ به تن داشت بر ما وارد شد. [8] .


[1] عيون الأخبار الرضا - عليه السلام -: ج 1 ص 22، بحارالأنوار: ج 48 ص 14 ح 2.

[2] كمال الدين: ج 2 ص 3، بحارالأنوار: ج 48 ص 15 ح 5.

[3] كمال الدين: ج 2 ص 19، بحارالأنوار: ج 48 ص 16 ح 8.

[4] اصول كافي: ج 2 ص 82 ح 1.

[5] اصول كافي: ج 2 ص 87 ح 15.

[6] الارشاد: ص 308، بحارالأنوار: ج 48 ص 18 ح 20.

[7] الارشاد: ص 308، بحارالأنوار: ج 48 ص 17 ح 17.

[8] اعلام الوري: ص 289، بحارالأنوار: ج 48 ص 20 ح 29.